مهربدبختی خداوندبرچه کسی زده می شود
سوره البقرة، آيه 7
«7» خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ
خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده و بر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است.
نكتهها:
مُهر بدبختى كه خداوند بر دل كفّار مىزند، كيفر لجاجتهاى آنان است. چنانكه مىخوانيم: «يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ» «2» خدا بر دل افراد متكبّر و ستمپيشه، مهر مىزند. و در آيه 23 سورهى جاثيه نيز مىخوانيم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مىروند مهر مىزند. بنابراين مهر الهى نتيجهى انتخاب بدِ خود انسان است، نه آنكه يك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. سه نوع قلب را قرآن معرّفى مىكند:
1. قلب سليم، 2. قلب منيب، 3. قلب مريض.
ويژگىهاى قلب سليم
الف: قلبى كه جز خدا در آن نيست. «ليس فيه احد سواه» «3»
ب: قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد. «4»
ج: قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد. «5»
د: قلبى كه با ياد خدا، آرام گيرد. «6»
ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است. «7»
البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مىگيرد و هم از قهر او مىترسد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» «1» همانند كودكى كه هم به والدين آرام مىگيرد و هم از آنان حساب مىبرد.
ويژگىهاى قلب مريض
الف: قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست. «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ» «2»
ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مىگردد. «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ» «3»
ج: دلى كه قساوت دارد. «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً» «4»
د: دلى كه زنگار گرفته است. «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» «5»
ه: دلى كه مُهر خورده است. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ» «6»
ويژگى قلب منيب
قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه كرده و به سوى خدا باز گردد. ويژگى بارز آن تغيير حالات در رفتار وگفتار انسان است.
خداوند در آيات قرآنى، نه ويژگى براى قلب كفّار بيان كرده است:
الف: انكار حقايق. «قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ» «7»
ب: تعصّب. «فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ» «8»
ج: انحراف و گمراهى. «صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» «9»
د: قساوت و سنگدلى. «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ» «10»
ه: موت. «لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» «11» و: آلودگى و زنگار. «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ» «12»
ز: مرض. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» «1»
ح: ضيق. «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً» «2»
ط: طبع. «طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ» «3»
قلب انسان، متغيّر و تأثيرپذير است. لذا مؤمنان اينچنين دعا مىكنند: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا» «4» خدايا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت نمودى، منحرف مساز.
امام صادق عليه السلام فرمودند: اين جمله (آيه) را زياد بگوييد و خود را از انحراف ايمن و درامان ندانيد. «5»
پيامها:
1- درك نكردن حقيقت، شايد بالاترين كيفرهاى الهى است. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»
2- كفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوشهاست. «الَّذِينَ كَفَرُوا … خَتَمَ اللَّهُ»
3- در اثر پافشارى بر كفر، امتيازات اساسى انسان (درك حقايق و واقعيّات) سلب مىشود. «الَّذِينَ كَفَرُوا … خَتَمَ اللَّهُ»
4- كيفر الهى، متناسب با عمل ماست. «الَّذِينَ كَفَرُوا … خَتَمَ اللَّهُ»
آرى، جزاى كسى كه حقّ را فهميد وبر آن سرپوش گذاشت، آن است كه خدا هم بر چشم، گوش، روح و فكرش سرپوش گذارد. در واقع انسان، خود عامل بدبختى خويش را فراهم مىكند. چنانكه امام رضا عليه السلام فرمود: مُهر خوردن، عقوبت كفر آنهاست. «6»
تفسیرنورجلد1